نمونه ی یک داستان کوتاه از نویسنده ی معاصر: مدیا کاشیگر
برگرفته از سایت والس ادبی: یلدای والس (ویژهنامه داستان کوتاه)
برگرفته از سایت والس ادبی: یلدای والس (ویژهنامه داستان کوتاه)
به هم رسیدند. خودشان هم هرگز نتوانستند برای احدی تعریف کنند چطور. کارگر زیگزاگدوز بود. رفتگر شهرداری بود. به شوهرش گفت: «باید شبها هم کار کنم». مهم نبود زیگزاگدوز دیگر شوهرش را دوست ندارد، مهم این بود که بخش مهمی از کرایهخانهشان از زیگزاگدوزی بود. مهم نبود رفتگر دیگر زنش را دوست ندارد، مهم این بود که تنها ممر معاش زنش او بود. فقط به یکی از همکارانش گفت: «من از فردا با دو ساعت تاخیر میآیم. ثلث حقوقم مال تو». و من هرچه در کتابهای تاریخ گشتم نفهمیدم این اتفاق کی افتاد و شوهر با زنِ شبغایب و زن با شوهرِ دو ثلث حقوق از دستداده چه کرد، اما در تذکرهیی دیدیم بحثِ عاشقان سحرگاهی است بیهیچ کلامی راجع به زمان و مکان عاشقیشان و تازه فهمیدم چرا هرگز نتوانستند ماجرا را برای احدی تعریف کنند. عشقشان اگرچه ابدی بود هرگز وارد ابدیت نشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر